loading...
کافه سینما
علی قلی زاده بازدید : 69 شنبه 08 مرداد 1390 نظرات (0)
می گویند سیزده پنجاه و نه، فیلم دفاع مقدس است. در انتها نیز فیلم را تقدیم می کنند به آنان که مردانه جنگیده اند. و البته این شاید تمام ماجرا نباشد!

سردار برومند (با بازی پرویز پرستویی) پس از بیست و چند سال از حالت کما خارج می شود و کارگردان قصد دارد بگوید این دنیای جدید به دلایل مختلف سنخیتی با باورهای او ندارد.

اما کدام باورها، کدام دنیا و البته کدام دفاع مقدس...؟!کارگردان فیلم از سردار برومند یا همان شخصیت اصلی فیلمش، که به نوعی قرار است یک یادگار دفاع مقدس برای مخاطب تلقی شود، چه شخصیتی را نشان می دهد؟
شخصیتی که در ابتدای فیلم مشغول مار بازی است. و شخصیتی که در بحبوحه حمله دشمن قصد دارد تصویر سطوت و مردانگی یک فرمانده کارکشته را که در ذهن کارگردان (سامان سالور) شکل گرفته را در حالت های نمایشی تهدید همسنگران و زیر دستانش به مرگ و کشتن اجرا کند.

سربازان و همسنگرانی که با سردار در آن خط مشغول جنگ اند به هر دلیلی با ظاهری که در ذهن ما از رزمندگان دفاع مقدس وجود دارد شباهتی ندارند. 
عینک های ته استکانی، کلاه های آهنی با تور استتار، پانچو در شرایطی که هیچ بارانی در کار نیست و ... همگی، بیشتر، ما را به سمت فیلم نجات سرباز رایان سوق می دهد نه دفاع مقدس خودمان.
در سیزده پنجاه و نه گویا حقایق و اهداف دفاع مقدس فراموش می شود. که به طور مثال یکی از آنها به دست آوردن سربلندی و اعتلا و امنیت برای ایران اسلامی است. سردار! پس از چشم باز کردن به روی دنیای جدید، بگونه ای رفتار می کند که اصلا مشخص نمی شود آیا برایش مهم هست که از پس آن همه خون و شهادت و سال های سخت، اینک این ایران اسلامی است که عظمت و امنیتش سر به آسمان می ساید یا نه؟
او به عنوان یک نماد هنوز هم دنبال آدمهای خودش در سال های جنگ می گردد. و به هر قیمتی هم می رود پیدایشان می کند. گویا اصلا به اینکه چه اتفاقاتی در طول این سالها رخ داده حتی فکر هم نمی کند. این، آن چیزی نیست که ما از فرهنگ بسیجی سراغ داریم. 

بسیجی به قول شهید آوینی برای رضای خدا کار می کند نه برای علاقه اش. و متاسفانه آنچه که سامان سالور در این فیلم به ما نشان می دهد بیشتر علایق و صفات آدمهای جنگ است نه عمق اخلاص و کارشان برای خدا.

نسل های جدید هم در فیلم سالور نسبتی با جنگ ندارند. در واقع نسبتشان با جنگ را یا عشق سببی مشخص می کند یا روابط پدر و فرزندی. آنها انگار هیچ از جنگ و دفاعی که طی ۸ سال در مقابل ۴۰ کشور جهان انجام دادیم، نمی دانند و احساسی به آن ندارند.
و البته نکته جالب تر آنکه مثلاً مشخص هم نیست اینکه آیا پیراهن سبز رنگ نامزد دختر قهرمان داستان در سکانس های پایانی نیز از روی عمد انتخاب شده یا اینکه از روی سهو است که او باید پیراهنی با رنگ سبز داشته باشد...!!!
 
سیزده پنجاه و نه همچنین از این باب که فراموشی ایثارگری ها و جان برکفی های رزمندگان در طول ۸ سال دفاع مقدس را نیز نکوهش می کند بسیار قابل تقدیر است. 
نکوهشی که اگرچه شاید به زعم نگارنده در قالب هایی غلط عنوان می شود ولی امریست مطلوب که در این فضای بی تفاوتی نسبت به سینمای جنگ و دفاع مقدس بسیار جای تحسین دارد.

در واقع سامان سالور همانند دیگر همقطارانش به صحنه نیامده تا با یک روایت معمولی از جنگ، به طومار فیلم های ساخته شده با موضوع دفاع مقدس بیفزاید بلکه با پر رنگ کردن قصه ای که اهمیت مفهوم آن به مراتب در روزگار کنونی از سایر موضوعات پیرامونی دفاع مقدس بیشتر است، آنهم در این وانفسای مهجوریت سینمای دفاع مقدس، اقدام بسیار مطلوبی انجام داده است.
درباره ما
نویسنده : علی قلی زاده
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 48
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 36
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 41
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 49
  • بازدید ماه : 46
  • بازدید سال : 136
  • بازدید کلی : 6,602